تولد 7سالگي يکدونه پسرم
نفس مامان ...اول بايد بگم خيلي شرمنده م که در آپ کردن وب مشترک شماو خواهري اينقدر کوتاهي ميکنم ...ولي گل پسري خودت که شرايط م رو ميدوني ...اداره و دانشگاه و کارهاي خونه و مهم تر ارهمه کارهاي شما و خواهري اين فرصت رو بهم نميده عشقم ...يعني سرم بي نهايت شلوغ شده ...ولي ميدونم شما فسقلي هاي من با مهربوني و گذشت از اين مامان در ميگذريد !!!!مگه نه پسرم ؟!؟!؟!
اول ديماه دوباره اومدو من سرشار از ذوق از کلاس درس رفتم و کيک باب اسفنجي برات گرفتم و بعد هم کادو ها و اومدم خونه ديدم هرسه خيلي راحت خوابيد ...منم سريع شروع کردم و آماده کردن وسايل براي برگزاري جشن تولد شما .....و تا چشم از خواب بازکردي کيک ت رو تو يخچال ديدي و کلي ذوق کردي قربونت برم من
بعدهم مراسم عکس و فيلم و بريدن کيک و ....................شام هم بابايي واسه پسرم که عاشق پيتزاست ....پيتزاسفارش دادو بااينکه جشن تولدت خيلي خيلي کوچيک بود ولي خب خوش گذشت به شما خواهري و من هم از ذوق و شادي شما سرمست و خوشحال
حالا بريم و يه خورده عکس ببينيم .........موافقي؟؟؟؟؟؟؟؟؟پس بدو برو ادامه مطالب