آيلين آيلين ، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 23 روز سن داره

بهانه های زندگیم

اندراتفاقات روزپدر

1392/3/21 11:42
نویسنده : مامان مليحه
235 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به گلهاي زندگيم

پنج شنبه اي که گذشت روز پدر بود .ويه روز پردردسرآخ

ميپرسين چرا؟؟؟الان ميگم جوجه ها

چون پنج شنبه بودو من پاس شيرداشتم يکربع به دوازده از اداره زدم بيرون ؛بارون شديدي هم مي اومد.اومدم مهد دنباله شما تا باهم بريم و براي بابايي يه چيزهايي بگيريم !!!!

تو فکرم بود که يه کيک خوگشل بگيرم و دوتا شاخه گل رز از طرفه شماها و براي کادو هم با خودبابايي بريم و واسش يه جفت کفش بگيريم

اما...............اما........

ايليا خان شما گير دادين که از شيريني هايي که توي مهد خوردم واسه بابا بگيرم (شيريني زبون ريززبان)وقتي از پرسنل مهد پرسيدم گفتن شيرينها رو از قنادي يزديها گرفتن .وماهم راه افتاديم به طرف قنادي

خلاصه با يه بدبختي ماشين رو پارکيدم و از ايليا قول گرفتم ؛مواظبه خواهرجونش باشه ؛تا من برم و برگردم

شیطانشیطانیولیولبه محض ورود به قنادي با يه صف روبرو شدم که .....

سريعا يه جعبه زبون گرقتم و قيد کيک رو هم زدم وبرگشتم تا شيرني رو يزارم تو ماشين و برم گل فروشي که همون نزديکي بود که ..........

با چهره عصباني ايليا در واکنش به گريه هاي آيلينگریه خانوم روبرو شدم و....

تا خونه هر چقدر تونستي گريه کردي عزيزم ؛بيچاره ايليا که حنجره اش گرفت اينقدر که برات بلند بلند حسني خوند اما فايده اي نداشت

آخه ماماني وقتي ميزني کانال ؟؟؟ديگه قابل کنترل نيستي به هيچ وجه من الوجوح ههههه

اين شد که کادوي شما به بابايي به تاخير افتادوتوي اين هفته جبران ميکنيم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)